ساقه ظریف و کوتاهش را در میان سرانگشتانم بازی دادم
سبز بود و با لطافت و کمی مخملی
به چشمانش نگاه کردم
سپید بودند و آرام و صبور
بوییدمش
بوی صحرا میداد .. بوی قلب باران .. بوی تند گلهای وحشی
دلم میخواست جمع کنم دانه دانه هایش را دوباره و باز
ببوسمش ببویمش و در لابلای انگشتانم بازی دهمش
ولی قاصدک رفته بود
و من باز تنها بودم و باز در دشت سرسبز بهار بدنبال قاصدکی دیگر
لحظه ای باد وزید .. و صدایی آمد
رقص زیبای وجودی در باد .. دیده ام را به دگر بار کمی خندانید
بازگشت
و گویی من در دوردستهای آرزوهایم میدانستم که او باز میگردد
آرام از روی دامنم که با دستهایش محکم آن را چنگ زده بود بلندش کردم
بوییدمش دگر باز .. بوسیدمش دوباره
و این بار رهایش نکردم
شاید که میدانستم اگر باز سفر کند دیگر باز نمیگردد
چراکه باد همیشه دزدانه و آرام راهزنی میکند و باز نمیگرداند
لمسش کردم و یگانه کتاب تورا گشودم و قاصدک را در آن جای دادم
شاید که روزی تو دیدی و دانستی که من در روزهای ابری هم به یاد تو بودم
حتی با قاصدکهای نمناک و خسته !
به قاصدکم نگاه کن ... زیباست؟
و شاید روزی من هم قاصدکی شدم در لابلای برگهای خاطره هایت
اما بدان فراموشت نخواهم کرد
حتی اگر باد مرا با خود به بیگانه شهر دور برد
ناله ای دارم ز انسانها ای مترسک ،همه چه خوب بدی دارند و چه بد خوبی خواهند.خوش به اقبالت که چه ساده و مردانه ثابت قدم ماندی و ساعتها با بی زبانی هم مرام زاغیانی و هم کلام باغبانی.تو خود ساخته آنی که دلش سنگست و دلت ازو نرم تر.ساخته وبافته ای مترسک.چه ساده چه قانع .تو بی مزد از حمله ماکیان دافع.چه بی الایش می سازی برای او ارامش.کاش خودش می فهمید که دستش از وجودش رستگارتر است و خوب می سازد و خوب تازد.تو وجو برتری مترسک.کاش من هم به اندازه ی خدای خودم مترسکی بودم.تقدیم به زیبانویس عزیزم..
salaaam ronak jon/matalebet kheili khokshelaaan
dast be ghalamet harf nadareeeee/man ke kheili lezat bordaaam//pishshsh nahad mikonam ketab benevissss.avalin nafar khodam mikharaaaam.
52760 بازدید
30 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
42 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian