نامه های نخوانده برای فردا... .. ...
برای تو نامه ای می نویسم ...دلتنگی که دست از سر دل بر نمی دارد.
دلتنگی که
فاصله را نمی فهمد ! نزدیک باشی و اما دور ...دور ...دور !
تنها که باشی
تمام دنیا دیوار و جاده است .تمام دنیا پر از پنجره هایی است که پرنده
ندارند
پر از کوچه هایی که همه ی آن ها برای رهگذران عاشق به بن بست می
رسند
برایت این نامه را می نویسم برای روزی که تو هم دلتنگ باشی !
دلتنگ کسی که
دوستش داری...برای روزی که هزار بار پشت پنجره رفته باشی و هزار
قاصدک را
بوسیده باشی ! برای روزی که به هوای هر صدای پایی تا دم در دویده باشی
و با
بغضی سنگین در انتظارش نشسته باشی ! برای شب هایی که در تمام فال های
حافظ
هم خبری از آمدنش نباشد و هزاربار پیراهنش را بوییده باشی
هنوز زود است ...برای تو که از حال دلم غافلی زود است ..نباید بفهمی که این روزها چقدر دلتنگم
..
یکشنبه 26 دی 1389 - 1:02:20 AM